اخراج در لباس استعفا
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۵۸۶۶۱
رعنا رحیمپور، مجری و گزارشگر بیبیسی فارسی در حالی روز دوشنبه اخیر یکباره از این شبکه خداحافظی کرد که این خداحافظی، چندان غیرمنتظره نبود و البته رنگ اخراج داشت. اگرچه بیبیسی تلاش کرد تا با آبروداری، رفتن رحیم پور را یک خداحافظی ساده پس از ۱۵ سال نشان دهد، اما بغض و گریه چندباره او در حین مراسم خداحافظی، بازگوکننده نکات ناگفته دیگری بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اخراج رحیمپور؛ فاش شدن حقیقت رادیکالیسمی رسانه ملکه
نیمه سال گذشته بود که افشای فایل صوتی گفتوگوی تلفنی رعنا رحیمپور با مادرش، جنجال به راه انداخت، چراکه حقیقت دروغین اظهارات تجزیهطلبانه آنان را افشا کرد و حالا پس از چندماه کار به جایی رسیده که منافع شبکههای معاند به اخراج رحیمپور از بیبیسی منجر شد. اخراجی که بیش از اینکه خروج یک نیرو از تحریریه خبری این رسانه معاند باشد، بازنمایی از رقابت پشتپرده این رسانهها و منافع آنان است.
رقابتی که در وهله کنونی هم خود بروز پیدا کرده و بیبیسی فارسی در پیروی از مسیر اینترنشنال، گفتگوهای خود با سران احزاب کُرد تجزیهطلب را پیش میبرد و تربیوندار جداییطلبان شده است. در همین راستا روز گذشته ویدئوهایی از گفتگو با سیامند معینی، سرکرده گروهک پژاک که با عنوان حزب حیات آزاد کردستان فعالیت دارد از بیبیسی فارسی پخش شد. البته رویکرد جدید رسانه ملکه تنها به صحبت با سرکرده گروهک پژاک محدود نبوده و مصطفی هجری سرکرده گروهک تروریستی حزب دموکرات کردستان از جمله افرادی بود که بیبیسی فارسی آنان را در معرض توجهات خود قرار داد.
رویکردی که در رویه جدید خود گفتگو با تجزیهطلبان و انعکاس دیدگاههای آنها را افزایش داده و بهنوعی این رسانه انگلیسی پا جای پای ایران اینترنشنال میگذارد که مدتی است در حال کوچ از لندن به واشنگتن است.
شبکه ایران اینترنشنال در ماههای گذشته و در ایام اغتشاشات بهطور ویژه به گفتگو با تجزیهطلبها و تروریستها پرداخت بهصورتی که بر اساس پیمایشی که رسانهها انجام دادند، تنها در ۵۰ روز نخست اغتشاشات با ۲۵ چهره تجزیهطلب بیش از ۱۲۰ بار مصاحبه کرد. رویهای که صدای خبرنگاران ضد انقلاب از جمله رعنا رحیمپور را هم درآورد و این آغاز دعوای این دو رسانه بود.
وقتی داعیه ایراندوستی با یک فایل صوتی بر باد رفت
شاید رعنا رحیمپور هیچگاه فکرش را هم نمیکرد که صحبت شخصی او با مادرش و انتشار این مکالمه تا چه میزان میتواند برنامهریزیهای رسانههای معاند را که ژست وحدتطلبی و ایراندوستی گرفتهبودند برهم زند، با این وجود او در فایل صوتی اول او به مادرش گفته بود: «خبر نگرانکنندهای که من شنیدم این است که روسای اینترنشنال دستور دادهاند که فقط با رهبران احزاب در ایران مصاحبه کنند.» او وقتی با سوال مادرش که گفت «آخه حزبی نداریم که! کدام حزب؟»، مواجه شد، جواب داد: «نه دیگه احزاب کُرد، لر، عرب و… الان باید بفهمید نکته من چیست. این جای نگرانی دارد.
کشورهای منطقه ایران دموکراتیک نمیخواهند. اگر ایران دموکراتیک شود و جنبش زنان راه بیفتد و حقوقشان را بگیرند، اولین جایی که وحشت میکند عربستان است. اینها که به دنبال آینده ایران نیستند. علنا شروع میکنند به طبل جداییطلبی زدن. اینها یک ایران تکهپاره تضعیفشده میخواهند و دارند این طبل را میکوبند.»
انتشار این فایل صوتی باعث شد تا وی نسبت به آن واکنش نشان دهد و در یک استوری اینستاگرامی مدعی شود: «در ساعات گذشته بخشی از مکالمه خصوصی من و مادرم منتشر شده. تنها احتمالی که به ذهن من میرسه اینه که صدای ویدئوچت، از طریق شنود خونه موبایل پدر و مادرم در تهران یا خونه و موبایل من در لندن ضبط شده. طبیعیه که من در گفتوگوی خصوصی با پدر و مادرم شاید حرفهایی بزنم که هرگز علنی نمیزنم.
حرفهایی که عوامل جمهوری اسلامی بهطور گزینشی و برای اختلافافکنی و پیشبرد منافعشون منتشر میکنند. من به همه خبرنگاران فارسیزبانی که در خارج از ایران علیرغم فشارهای متعدد حکومت، در حال خبررسانی هستند احترام میگذارم. انتشار و بازنشر این فایل صوتی برخلاف خواست من و نقض حریم خصوصی من و والدینمه.»
این سخنان هم با واکنش شدید در فضای مجازی مواجه شد و از بیبیسی فارسی خواستند تا او را اخراج کند. خود رحیمپور همان شب بیانیهای در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و در ضمن گلایه از برخوردهایی که با او شده در پایان آن نوشت: «ما را به خیر و شما را به سلامت… ایران را در خودم کشتم. برای همیشه خداحافظ.» چند ساعت بعد حساب اینستاگرام رعنا رحیمپور هم از دسترس خارج شد.
از سوی دیگر تعدادی از خبرنگاران و مجریان شبکه ایران اینترنشنال بهشدت به او تاخته و این سخنان را در راستای اهداف جمهوری اسلامی خواندند و از او خواستند تا عذرخواهی کند.
اخراج رعنا رحیمپور در واقع مجازات او در بیان حقایق پسپرده شبکههای ضد جمهوری اسلامی ایران بود.
عمده رسانههای فارسیزبان خارج از کشور پس از آغاز اغتشاشات در ایران از اواخر شهریورماه سال گذشته، رویکرد رادیکال و چپی به خود گرفتند و در تندروی و آتشافروزی علیه ایران، با یکدیگر به مسابقه پرداختند.
این مسابقه بهقدری تند شد که حتی شبکههایی نظیر بیبیسی فارسی که همیشه داعیهدار تظاهر به بیطرفی بودند را نیز به دام رادیکالیسم انداخت و موجب قرابت آنها به مشی و مرام ضد رسانههایی نظیر ایران اینترنشنال شد. دادن تریبون به تجزیهطلبان و اخراج رحیمپور، نشان از این دارد که بدنه رسانهای خارج از کشور، متحد و یکصدا، به چیزی کمتر از فروپاشی ایران رضایت نمیدهد و حتی کسانی نظیر رحیمپور که کوچکترین زاویهای با این خطمشی داشته باشند را نیز به راحتی تحتفشار قرار میدهد و اخراج میکند.
منبع: صبح نو
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: گزارشگر بی بی سی ایران اینترنشنال بی بی سی فارسی رعنا رحیم پور فایل صوتی رسانه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۵۸۶۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانهای رساند؟
همشهری آنلاین: رحیمعلی خرم مقاطعهکار معروف زمان پهلوی و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) در آن زمان، روزگاری یک کارگر ساده آسفالتکار بوده که بواسطه آشنایی اتفاقی با مادر شاه به یک سرمایهدار بزرگ تبدیل شد. رحیمعلی فرزند بیکعلی حدود سال 1300 در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثهای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالتکاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالتکار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته میشود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است. به این ترتیب آشنایی رحیمعلی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. داستان آشنایی رحیم علی خرم با مادر شاه در کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم با جزئیات بیشتری آمده است. نویسنده این کتاب، اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. او به دلیل شغل خبرنگاریاش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقامهای تراز اول کشور داشته است. دلدم در خاطراتش در کتاب«من و فرح پهلوی» آورده است: مادر شاه، اکثر شبها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه میانداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیمالجثه که آخرین آن، رحیمعلی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده میشد. سومین سرگرمی مادر شاه، برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر، خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود! مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک میشناختم. ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق او، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیمعلی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیمعلی خرم،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیدهای داشت. یک روز که خیابانهای کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت میکردند، رحیمعلی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درختهای محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در میآید و مادر شاه که همراه با ندیمهاش از آن محل عبور میکرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز(!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود، میافتد و بلافاصله میگوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع(!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیمعلی را بلند میکنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه میبرند و از همین لحظه، زندگی رحیمعلی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگترین مقاطعهکار آسفالت کار دستگاهها و ادارات دولتی میشود. خرم پس از این دیدار، مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوقالعادهای میشود. رحیمعلی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالتپزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمینهای اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، میربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار میداد.
رحیمعلی خرم که در آغاز به عنوان مقاطعهکار آسفالت به ثروتاندوزی میپرداخت، کمی بعد با رانتخواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره در کتاب«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مینویسد: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیتها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابانهای تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعهکار [که نام او رحیمعلی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آنقدر بود که مقاطعهکار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابانهای تهران را عهدهدار گردد. مقاطعهکار فوق، خیابانها را لکهگیری میکرد و در برخی خیابانها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت میریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالتها درمیآمد و چالههایی در خیابانها ایجاد میکرد که رانندگی در خیابانهای تهران مسئله شده بود و زیانهای فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد میکرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعهکار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت میداشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعهکار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعهکار ایرادی وارد شد.»
رحیمعلی خرم با اشرف پهلوی هم رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامهنگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی، در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» در اینباره مینویسد: «یک روز که والاحضرت اشرف میخواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافیهای تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناسها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.» در سال 1341 و در دوران نخستوزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» به این نکته هم اشاره میکند و مینویسد: «در مدتی که خرم در زندان بود شبها به خارج از توقیفگاه خود میرفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا میداند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعهکاری آسفالت با او بسته شد.» اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد. عمیدی نوری درباره حمایتهای خاندان سلطنتی از خرم هم مینویسد: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا میزد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.» به این ترتیب رحیمعلی خرم با اتکا به پشتوانهای قوی همچنان میتازید. او در طول حکومت پهلوی با حمایتهای آشکار و پنهان خاندان پهلوی به ثروت افسانهای دست یافته بود که او را در دریف افراد با نفوذ در بسیاری از معادلات اقتصادی کشور قرار میداد و خرم از حیف و میل و پایمال کردن بیت المال ابایی نداشت. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیمعلی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.
کد خبر 848155 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تاریخ - اسناد پهلوی خبر ویژه کتاب - تاریخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاریخ عمومی ایران فساد